بخش اول ارکان
ارکان
حضرت شیخ بوعلی در قانون می فرمایند
«اجسامى یکسان که اجزاى نخستینِ بدن انسان و دیگر موجودات را تشکیل مىدهند، و به اجسام با صورتهاى گوناگون تجزیه نمىگردند و اجسام مرکب، پس از تجزیه به این ارکان منقسم مىگردند
در اثر امتزاج این عناصر با یکدیگر، انواع از موجودات با صورتهاى نوعى مختلف به وجود مىآیند، طبیب باید از جانب دانشمند طبیعى بپذیرد که عناصر فقط چهار چیز است: دو عنصر سبک، آتش و هوا و دو عنصر سنگین، آب و زمین.»
در حاشیه کتاب قانون در طب به باز گردانی استاد علیرضا مسعودی اماده است
« بحث ارکان از مباحث طبیعیات قدیم مىباشد که وارد مباحث طبى شده است و به تعبیر ابن سینا از موضوعات علم طب محسوب نمىشود، بلکه از اصول پیش فرضى است که باید طبیب آن را بپذیرد، لذا در تأویل نظریه عناصر چهارگانه مطالبى ارائه شده است، که در اینجا به اختصار در این باره توضیح مىدهیم.
آنچه بدیهى به نظر مىرسد این است که قدما در طرح نظریه عناصر( چهارگانه- عناصر انباذقلسى) از روشهاى تجربى، چون تجزیه مواد بهره نبردهاند، لذا عناصر قدما به تأویلى فلسفى مىباشد، و آنچه بیشتر در نظر آنان اهمیت داشته، اثبات چهار کیفیتِ گرمى، سردى، خشکى و ترى بوده است و با چشم غیر مسلح، در نگاهى تمثیل گونه آنچه در عالم خارج، نهایت این کیفیات را دارا است، این چهار چیز است، یعنى آب، آتش، هوا و زمین، پس مبناى عناصر در طبیعیات قدیم، در حقیقت حیثیت فلسفى دارد نه بر اساس روش تجربى، چنان که عناصر علمى امروزه این چنین است و هر روز نیز ممکن است بر اثر تحقیقات جدید علمى، بر تعداد آن افزوده گردد.
قدما به دنبال چهار عنصر بودهاند که در نهایت گرمى و سردى و ... باشد، یعنى دو نیروى فاعلى و دو نیروى انفعالى وگرنه بدیهى است که این چهار چیز، داراى بساطت نبوده و حتى در نگاه سطحى نیز این آمیختگى و ترکیب در آنها مشاهده مىگردد، چنان که ایشان در کتابهاى خود بدان تصریح نمودهاند. على بن عباس اهوازى در کتاب نفیس کامل الصناعة مىگوید: آنچه از آب، هوا، آتش و زمین، با حس مشاهده مىشود استقسات( عناصر) حقیقى نیستند، بلکه آن چیزى است که توسط عقل توهم و تصور مىشود و براى حس، هیچ یک از اینها خالص و بدون آمیختگى با چیزى دیگر نیست.( کامل الصناعة، ج 1، ص 17) نفیس بن عوض کرمانى مىگوید: گرمى از آتش مشهود است با این که آنچه نزد ماست با اضداد مختلط مىباشد و صرافت ندارد.( گزیده از شرح موجز ص 4).
محمد بن محمود آملى شارح قانون مىگوید: بسیط، یعنى اجزاى یکسان که نه طعم دارد، نه بو و نه رنگ، زیرا این خصوصیات براى مرکّبات مىباشد.( شرح آملى، ص 39) در این خصوص ابن سینا در طبیعیات شفاء، بدین مطلب تصریح مىکند:
در این عناصر چهارگانه، هیچ خصوصیت و کیفیتى دیده نمىشود، مگر گرمى، سردى، خشکى و ترى، سبکى، و سنگینى، اگر کسى بگوید: زمین داراى رنگ است. در پاسخ این اشکال مىگوییم: رنگ زمین از امتزاج با آب و دیگر چیزها عارض شده است و« انه لو کان لنا سبیل الى مصادفة الارض الخالصة لکنا نجدها خالیة عن الالوان، و کنا نجدها شافّة ...»؛ ترجمه: اگر براى ما راهى( امکانات امروزى) بود تا با زمین خالص مواجه مىشدیم، هر آینه زمین را خالص و خالى از هرگونه رنگ و شفاف مىیافتیم، زیرا اجسام بسیط رنگ ندارند.( الشفاء، ص 250) مؤلف کتاب عیار دانش گوید: بعضى در یبوست نار شکّى کردهاند و گویند: چون یبوست را تعبیر بدان کردهاند که یبوست کیفیتى باشد که جسم به سبب آن به دشوارى قبول شکل نماید، لازم آید که آتش را یبوست نبود. براى آن که چون آتش در غایت حرارت است و هر جا حرارت بیشتر باشد، لطافت زیاده بود و هرجا لطافت زیاده باشد قبول شکل آسانتر، پس لازم آید که آتش را یبوست نباشد.
جواب از این شکّ چنین گفتهاند که آتش صرف، مسلّم نیست که قبول شکل و ترک شکل را به آسانى کند. چه این آتش که ما مىیابیم که قبول شکل و ترک شکل را به آسانى کند، جهتش آن است که اجزاى مائى و هوائى با آن آمیخته است، و باید دانست که آتش بسیط را نتوان دید، چه او را رنگ نبود براى آن که رنگ تابع مزاج است و این آتش که نزدیک ماست براى آن مرئى مىشود که آتش صرف نیست بل آمیخته است به اجزاى سایر عناصر و از این جهت است که هر جا این آتش قوىتر است شفافتر است همچنان که در شعلهها مشاهده مىشود چه آنچه اصل شعله باشد شفافتر بود تا حدّى که سایه اندازد و اصل شعله هیچ سایه نیاندازد( عیار دانش، ص 149، مؤلف على نقى بهبهانى، متوفى 1305).
بر این اساس، عناصر نزد قدما بر افکار فلسفى استوار بوده و در واقع به نوعى بر عناصر صد و چندگانه امروزى تقدم دارد و این عناصر زیر مجموعه عناصر قدما محسوب مىشوند، مثلًا عنصر آهن، سرد و خشک است و عنصر اکسیژن، گرم وتر .... »
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.