طب سنتی ایران

طب ایرانی ؛ طب الهی و حکمی است که براساس مبانی عقلی بنا شده است

درمان صرع و تشنج از زبان دکتر احمدیه

/ بازدید : ۱۴۲

هوالشافی

 

شرح یکی بیماران دکتر عبدالله احمدیه در کتاب راز درمان آمده است

جوانی 18 ساله در همدان از شاگردان مدرسه آمریکایی برای گردش علمی و صحرانوردی همراه با همکلاسان و معلمان مدرسه از شهر خارج شده بود پس از چند روز که مراجعت کرد جمع زیادی را نزدیک خانه خود مشاهده نمود که حلقه وار ایستاده بودند وقتی داخل جمع شد تا علت تجمع را بداند با جسد پدرش که روی تخته ای نهاده شده {سودا}1* و برسم آن زمان در همان محل شستشو داده می شد روبرو گردید. ناگهان فریادی کشید و به حالت صرع و تشنج زیاد بر زمین افتاد. این حمله بسیار دوام کرد و آرامش نمی یافت کلیه پزشکان همدان اعم از ایرانی،اروپائی و امریکائی بدرمانش پرداختند ولی معالجات مفید واقع نمی شد. بیا به اظهار بستگان بیمار، در 24 ساعت 20 ساعت را او در حمله می گذرانید. داروهای متعدد مانند کلرال هیدراته، لومینال و گاردنال و امثال آن همه بی اثر مانده بودند. بالاخره به مرحوم حاج میرزا حسین کوثر که یکی از اطبای قدیم همدان و معتکف در مشهد بود تلگرافی مراتب را اطلاع دادند. مشارالیه دستوراتی داد که خیلی مفید واقع شد و در نتیجه آن حمله در روز منحصر به چهار بار گردید.

 

برای حفظ جوان، چهار مرد قوی هیکل گمارده بودند تا بهنگام حمله او را از خطر محفوظ دارند. بعد از چند ماه بناچار او را به تهران آوردند. مدتی نزد بهترین پزشکان تهران به درمان او پرداختند. دارو در وجود بیمار هیچ اثری نداشت. حمله مرتب روزی چهار بار می آمد.

 

سر انجام او را نزد اینجانب آوردند. با بیش از سه کیلو نسخه و صورت تجزیه (برگه آزمایش)1* از بهترین و تازه ترین دستورات!

پس از مطالعه تمام نسخه ها و آزمایش ها گفتم در واقع چیزی بهتر از این دستورات نمی دانم. در کتب و مجلات پزشکی بهتر از این ها ندیده ام. شما به دیگری رجوع کنید. بدین تربیب بیمار را رد کردم. بستگان بیمار به التماس و تضرع افتاده و زیاده از حد نالیدند که آخرین امید ما اینجاست. داروی فرنگی دیگر اثری ندارد.

 

ناچار پذیرفتم و مهلت خواستم. بعد فکر افتادم که تعقیده پیشینیان بروز این بیماری از سودا است و در اینجا بلغم نیز افزون گردیده و همین امر موجب صرع در بیمار شده است. چون سودا بعلت هیجان آنی یکدفعه متوجه مغز گردیده مانند اگزمای حاد و یا ماده نقرس، پس باید داروئی داد که مخرج بلغم و دافع سودا باشد. از این رو پس از کاوش بسیار در کتب متعدد قدیم یکی از نسخ محمد زکریای رازی را برگزیدم. این نسخه عبارت بود از اسطوخودوس،عاقرقرحا، بسفایج، افتیمون شامی و مویز که باید سرشته شده روزی 6 مثقال خورده شود.

 

با پیروی از این دستور بیماری تخفیف یافت و تا روز سوم بکلی خوب شد. از داروی مزبور کمتر از یکماه بقدر یک فندق به بیمار داده شد و دیگر بیماری عود نکرد پس از آن مصرف دارو را ترک نمود و به همدان رفت.

 

1* اضافات من به متن برای درک بهتر هستش

نویسنده : ۰ نظر ۱ لایک:) |

حکایت گرفتن بچه از شیر مادر

/ بازدید : ۳۲۸
به نام خدا

در حاشیه یکی از مصاحبه هایم با مرحوم استاد احمد آرام به طور خودمانی نظرش را در باره طب سنتی ایران و اینکه چرا به ذخایر عظیم داروهای گیاهی ایران بها داده نمی شود و چرا پزشکان از تجویز داروهای گیاهی خودداری می کنند و فقط به هر بیمار یک کیسه قرص و کپسول می دهند پرسیدم . استاد احمد آرام جواب داد : دستهای دلال صنعت و پورسانت بگیر در کار است که نمی گذارد طب سنتی و داروهای گیاهی ایران پیشرفت جهانی داشته باشد.
به نفع کارتلها و تراستهای دارویی صهیونیستی و امپریالیستی نیست که داروهای گیاهی ایران و طب سنتی ما رشد کند. و بعد این مثال را زد :
یک روز در ملاقاتی که با ژان پیاژه در پاریس داشتم , ژان پیاژه از من (احمدآرام ) پرسید : شما در ایران بچه را چگونه از شیر مادر می گیرید من گفتم : اول شما بفرمائید بچه را چگونه از شیر مادر می گیرید تا من به شما بگویم در ایران چگونه این کار انجام می پذیرد.
ژان پیاژه که از بزرگترین روانکاوان و روان شناسان کودک در جهان بود و قریب 35 سال در باره روان شناسی کودک کار تحقیقاتی و آزمایشگاهی کرده که فقط یک نمونه از کارهایش 5 جلد کتاب روان شناسی کودک است و مدرس روان شناسی کودک در دانشگاه های معتبر جهان از جمله فرانسه , سوئیس , آلمان و انگلستان بوده شروع کرد به شرح , تفصیل , توضیح و تفسیر فراوان در باره روشهای متعدد و راههای متفاوتی که روانکاوان و روان شناسان در باره نحوه از شیرگرفتن بچه شرح داده اند. در باره نظریه « تئودواسیمون » , « برت » و امثال ذلک گفت وگفت و گفت تا نوبت به من رسید. گفت : خوب ! حالا شما بفرمائید در ایران چه راه حلهایی برای اینکه بچه را از شیر مادر بگیرید دارید. من جواب دادم : ما در ایران فقط یک راه حل داریم . که نه علم روانکاوی آن را ارائه داده , نه علم روان شناسی و نه علم فلسفه تربیتی کودک . تنها راه حل ما را مادربزرگها و گیاهان سنتی ایران ارائه داده اند و آن این است که هرگاه زمان قطع شیر مادر از بچه فرا برسد , مادر چند قطره صبر زرد به نوک سینه هایش می زند و در اولین تماس کودک با صبر زرد , بچه از شیر گرفته می شود و دیگر سراغی از شیر مادر نمی گیرد.
حرف من مثل یک پتک به سر ژان پیاژه فرود آمد و به شدت به فکر فرو رفت .همان جا از من قول گرفت , در اولین فرصت گیاه صبر زرد را از ایران تهیه و به آدرسش در پاریس ارسال کنم .
من (آرام ) در بازگشت به تهران در اولین فرصت گیاه صبر زرد را از عطاری سر کوچه مان خریدم و به آدرس ژان پیاژه در پاریس پست کردم . چندماه بعد یک بسته پستی از پاریس (ژان پیاژه ) به دستم رسید که حاوی یک نامه تشکرآمیز و چند عدد قوطی 10 گرمی ژل صبر زرد بود .
به سبک و قد و قواره قوطی های کوچک 10 گرمی روغن مار و روغن ویکس های هندی و پاکستانی . او در فرانسه کارخانه داروی تولید ژل صبر زرد راتاسیس و به خط تولید انداخته بود.


مقاله در روزنامه جمهوری اسلامی  در  1358/02/02 نشر شده .


نویسنده : ۱ نظر ۱ لایک:) |

داستان پزشک شدن زکریا

/ بازدید : ۳۸۸

یا شافی


حکیم محمد بن زکریای رازی (درود و رحمت خداوند بر او و دیگر حکیمان سلف باد) بر اثر آزمایشات مواد شیمیایی در علم کیمیا بینائی چشمش را از دست داد.

در کشورهای مختلف به دنبال طبیب حاذق رفت تا بتواند آن را درمان کند.

او به بغداد رفت و به حکیمی برخورد کرد.

حکیم گفت: هزار دینار می‏گیرم تا بینایی تو را برگردانم.
حکیم هزار دینار گرفت و با سرمه‏ ای چشم او را درمان کرد.

زکریای رازی گفت: کیمیا این است که تو داری.

من اشتباه می‏کردم.
بعد از آن بود که به دنبال پزشکی رفت.


.....

 پ . ن : در پست بعدی یک نسخه مجرب بی نظیر برای درمان  بی خوابی خواهم گذاشت ؛ ایمیل خود را در قسمت نظرات همین پست به صورت خصوصی برای من بگذارید تا نشانی مطلب در وبلاگ برای شما ارسال شود .


در پناه حق باشید .

نویسنده : ۰ نظر ۱ لایک:) |

حکایت حکیم زکریای رازی و دیوانه

/ بازدید : ۳۷۳

به نام خدا


حکیم محمد بن زکریا رازی رحمه الله می آمد با شاگردان خویش . دیوانه ای پیش ایشان اوفتاد ، در هیچ کس ننگریست مگر در محمد بن زکریا و نیک در او نگاه کرد و در روی او بخندید.

محمد بن زکریا باز خانه آمد و مطبوخ افتیمون بفرمود پختن و خوردن . شاگردان گفتند که : چرا مطبوخ خوردی ؟

گفت : از بهر خنده آن دیوانه که تا وی از جمله سودای، جز با من ندید و با من نخندید 

چه گفته اند :  کل طایر بطیر مع شکله








نویسنده : ۰ نظر ۱ لایک:) |

روش درمان به سبک حکیم زکریای رازی

/ بازدید : ۳۴۷
به نام خدا

ابوالحسن احمد سمرقندی ملقب به نظامی عروضی در کتاب چهارمقاله یا «مجمع‌النوادر» تألیف بین سال‌های 551 و 552 ه.ق. داستان‌هایی درباره طبابت را نقل می‌کند که بسیار خواندنی است از جمله می‌نویسد:

امیر منصوربن نوح‌بن نصر سامانی بیماری مزمنی گرفته بود که پزشکان از درمان آن ناتوان شدند؛ این بیماری، قدرت حرکت را از منصور سامانی گرفته بود، او فرستاده‌ای را برای آوردن محمدبن زکریای رازی به بالین خود، راهی کرد.

رازی از سوار شدن در کشتی و گذشتن از رود جیحون برای رسیدن به دربار امیر منصوربن نوح خودداری کرد و خطرات سفر را عذر آورد؛ فرستاده امیر به دربار سامانیان رفت و دیگر بار برای بازگرداندن رازی بازگشت؛ این بار، رازی کتاب منصوری را که در همان فاصله نوشته بود، به فرستاده امیر داد و گفت: «من، این کتابم. با این کتاب، مقصود شما حاصل خواهد شد، دیگر نیازی به من نیست».

امیر سامانی باز قانع نشد و هدایای فراوانی فرستاد و به فرستادگان گفت که اگر نیامد دست و پای او را ببندند و در کشتی بیندازند و از رود بگذرانند؛ فرستادگان نیز چنین کردند، وقتی از کشتی فرو آمدند و دست و پای رازی را باز کردند، او با روی خوش بر اسب نشست و به‌سوی بخارا راهی شد؛ فرستادگان امیر منصور، از او پرسیدند: «چرا با ما که تو را به‌زور در کشتی نشاندیم، بدخلقی نکردی و اکنون با روی گشاده همراه ما می‌آیی؟».

رازی گفت: «من می‌دانم که هر سال 20 هزار نفر از جیحون به‌سلامت می‌گذرند اما به‌دلیل احتمال غرق شدن، به‌اختیار بر کشتی نشستن را خلاف عقل دانستم اما اکنون به‌سلامت رسیده‌ام و دلتنگ نیستم».

وقتی رازی به بخارا رسید، درمان امیر را آغاز کرد اما معالجه به‌کندی پیش رفت؛ روزی به امیر گفت: «فردا شیوه درمان دیگری را به کار خواهم بست».

روز بعد، امیر را به گرمابه برد و اسب و قاطری را نیز بیرون گرمابه آماده نگاه داشت و خدمتکاری را به نگهبانی آن دو حیوان گماشت؛ سپس همه اطرافیان امیر را از گرمابه بیرون کرد و امیر را در گرمابه نشاند و شربتی که اثر دارویی داشت به او نوشاند و سپس رو در روی امیر ایستاد و چند دشنام به او داد و گفت: «تو دستور دادی که دست و پای مرا ببندند و در کشتی بیندازند؟ اگر جانت را نگیرم، پس زکریا نیستم».

امیر که نمی‌توانست حرکت کند، خشمگین شد و بر اثر خشم، نیم‌خیز شد، سپس رازی خنجر کشید و امیر را تهدید کرد؛ منصور نیز از خشم و ترس برخاست و  ایستاد تا بگریزد؛ محمدبن زکریا وقتی چنین دید، از گرمابه بیرون آمد و بر اسب سوار شد و همراه خادم خود که بر قاطر نشسته بود، به‌تاخت دور شدند.

غروب همان روز از جیحون گذشتند و به آن سوی رود رسیدند و تا شهر مرو تاختند و هیچ جا توقف نکردند؛ سپس در نامه‌ای به امیر سامانی نوشت: «چون درمان امیر به‌روش‌های معمولی طولانی می‌شد، این راه را در پیش گرفتم و شاه را به خشم آوردم تا بر اثر حرارتی که در تن او پدید آمد توانست برپا ایستد».

شاه نیز که بهبود یافته بود و می‌توانست راحت راه رود، هدایای بسیاری برای محمدبن زکریای رازی فرستاد.

نکته توضیحی: این شیوه درمان، صحیح است اما داستان محل تردید است زیرا رازی به بخارا نرفته و  کتاب «المنصوری» را نیز برای «منصوربن اسحاق » فرمانروای ری تألیف کرده است.


بر گرفته شده از خبرگزاری تسنیم

نویسنده : ۱ نظر ۱ لایک:) |

امتلا بدن در روایتی از حکیم جرجانی

/ بازدید : ۴۶۶

به نام خدا 

 

حکیم جرجانی در باب امتلا بدن داستانی از یکی از همسایگان نقل میکند 


من اندر خوارزم خواجه‏اى دیدم که همسایه من بود و با مداد روز آدینه به نزدیک من اندر آمد و گفت به باغ بیرون خواهم رفت و فصل بهار بود ونبض بمن نمود،

دست بر نهادم و گفتم فصد کن و استفراغى بکن پس بیرون شو.

گفت امروز آدینه است، پس از نماز فصد کنم.

چون از مسجد جامع باز آمد منش گشتن پدید آمد، فقاع خواست و یک دم فقاع به چشید

و قى خون آغاز کرد و بسیار خون بر انداخت و اندر حال هلاک شد.


+ در کتاب فرهنگ معین ذیل فقاع امده است "شرابی که از جو یا مویز یا برنج گرفته شود"

+ امتلاء به معنی انباشتگی اخلاط در بدن است که باید کاهش داده شود

نویسنده : ۰ نظر ۲ لایک:) |

روایتی از ورم کبدی در مشاهدات حکیم زکریای رازی

/ بازدید : ۴۷۲

به نام خدا 


در کتاب های طبی داستان ها و مثال های زیادی امده است

شاید بشود گفت یکی از اولین افردی که ثبت شرح  بیماران می کردن

حکیم زکریای رازی است

استاد مصطفوی کتابی از نوشته های حکیم زکریا رازی که شرح بیماران است  را تصحیح کرده است که انتشارات دانشگاه تهران چاپ کرده است

در ادامه یکی از شرح حال های حکیم زکریای رازی که در کتاب الحاوی امده است را مشاهده می کنید

روایتی از شرح بیماری ورم کبدی استکه با توجه به مشکل بودن تشخیص مرض حقیقتا اعجاب آور است .

«به عیادت بیمارى رفتم و نخست براز(مدفوع) او را در طشت دیدم که شبیه به آبى بود که گوشت خام در آن شسته شده باشد، و این علامت کاملا مشخصى است براى اختلالات کبدى؛ سپس بدون اینکه از این تشخیص خود چیزى بروز دهم در بالین بیمار حاضر شده و نبض او را گرفتم تا معلوم نمایم آیا ورمى در کبد هست یا فقط اختلال در اعمال این عضو وجود دارد. در امتحان نبض علائمى از وجود ورم در کبد یافتم، و اطمینان پیدا کردم که بیمار مبتلا به ورم کبد است.

آنگاه دستم را روى دنده‏ هاى پشت طرف راست، جائى که موضع کبد است گذاشته گفتم اینجا درد مى‏ کند؛ بیمار به آن اقرار کرد. سپس به او گفتم تو سرفه مى‏ کنى

سرفه ‏هاى کوچک خشک و بیمار بلافاصله تصدیق کرد، و اتفاقا در همان موقع شروع کرد به همان گونه سرفه کردن و به او گفتم اگر تنفس عمیق بکنى دردى را که در پهلو حس مى‏ کنى شدیدتر مى ‏شود، و همچنین حس سنگینى در طرف راست زیر دنده‏ ها مى‏ نمائى، و مى‏ خواستم به او بگویم که درد به ناحیه ترقوه مى ‏رسد، زیرا مى ‏دانستم که وقتى ورم کبد شدید باشد دردى در ناحیه ترقوه ظاهر مى‏ شود، اما یقین نداشتم که در این بیمار چنین حالى پیدا شده باشد، پس به احتمال اینکه شاید چنین دردى عارض او نشده است گفتم ممکن است درد در آنجا پیدا شود و احساس نمائى که ترقوه بطرف پائین کشیده مى ‏شود. بیمار جواب داد این درد نیز به من عارض شده است. در این موقع چشم خود را برگردانده و در طاقچه اطاق ظرف کوچکى که در آن گل زوفا مخلوط با آب عسل بود دیدم و از مشاهده آن پى بردم که بیمار که اتفاقا خودش نیز طبیب بود تصور کرده است ذات الجنب دارد، پس به او گفتم مبتلا به ورم کبد هستى ولى با علائم موجود تشخیص ذات الجنب داده‏ اى».


نکته های مهم این شرح حال 

مشاهده

شرح حال

معاینه

ازمایش 

نتیجه گیری وتشخیص


نویسنده : ۰ نظر ۲ لایک:) |
About Me
بسم الله الرحمان الرحیم
از خداوند شفای عاجل طلب می کنم
برای شفای تمام مریضان عالم
به دست طبیبان مسلمان شیعه
متخصص در طب ایرانی اسلامی
*الهی امین یا رب العلمین *


آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان