بیماریهاى سودایى از نگاه استاد احمدیه
شنبه شهریور ۱ ۱۳۹۳، ۱۴:۳۰
/
بازدید : ۲۲۴۰
یا حی یا قیوم
با سلام یکی از کتاب های که من زیاد به آن سر می زنم
کتاب راز درمان استاد احمدیه رحمه الله هست
چند وقت پیش برای در کتاب فروشی بودم کتاب راز درمان را چاپ جدید به چشمم خورد
باز کردم و نگاه به قیمت کردم سرم سوت کشید
پدرم دو جلدی راز درمان رو حدود بیست سال پیش کمتر از پنج هزار تومان خرید ( آن زمان هنوز
جلد سوم کتاب تالیف نشده بود)
من حدود دو سال پیش سه جلدی راز درمان را پانزده هزار و پانصد تومان خریدم
و چاپ جدید این کتاب رو حساب کردم روی هم بالای چهل هزار تومان می شود
"به کجا چنین شتابان"
اما در ادامه این پست در جلد یک کتاب راز درمان تعریف و توضیحات استاد احمدیه
در مورد بیماری های که از خلط سودا سر چشمه می گیره انتخاب کردم
یا حی یا قیوم
بیماریهاى سودایى (دیاتزیک)
این گونه بیمارى ها نسبتا زیاد مىباشد.
مىتوان گفت هر عارضهاى که در اعقاب سوء مزاجى ها
نظیر جوش هاى صورت و بدن و عوارض عصبى
(جنون، کم عقلى، تندخویى، بدبینى پریشان خیالى و انواع سردرد و غیره)
پیدا شود در صورت نایافتن سبب بیمارى و یأس از هر گونه درمان لازم است
متوسل به این عقیده پیشینیان شد که
" غیر از آتشک که سیفیلیس باشد، باد بواسیر، عوارض یائسگى، عوارض گرمى
(دیدان 1) و امراض دیگر از علل اخلاط مىباشد."
***
شخصى صداع (2) ارثى داشت و بخصوص بعد از استحمام
دچار سرگیجه و کدورت حواس و استفراغ و صداع مىشد.
از روشنایى و نور متأثر مىگردید. ازاین روى مىبایستى مدتى در تاریکى بخوابد
و از گفتگو و سروصدا دورى جوید تا بیمارى شدت نکند و رفع عارضه گردد.
این بیمار ضمنا زیاد دچار زکام مىشد و اغلب از بینى اش اخلاط و کثافت مى آمد.
چند بار زکام او شدت یافته و کثافات بینى از عقب درون دهان شده
و گاه از گلو پائین مىرفت.
شاید ورم استخوان پرویزنى در قاعده جمجمه و بالاى بینى داشت.
این حالات زکامى اغلب با سردرد، کندى ذهن، بى میلى بکار، خستگى،
حواس پرتى همراه بود.
بیمار همچنین دچار بواسیر و ضعف و اختلال گوارش هم بود
و تحمل هضم پارهاى از غذاها خاصه برنج، سرخ کردنى ها و تخم مرغ را نداشت.
دچار سودا (اگزما) نیز شده بود که اغلب خشک و پوسته پوسته کنده مىشد
و خارش زیاد داشت گاه تاولهاى کوچکى مىزد و ترشح آب مىکرد
در نتیجه چند بار به" لنفانژیت و ادینت" دچار گردیده بود.
این اگزما که سابقه بیش از بیست سال را در او داشت
موجب خستگى و ناتوانى همیشگى او گردیده بود.
هیچ دارویى مؤثر واقع نمى شد. سرانجام ضعف مزاج بر او مستولى گردیده
بواسیر هم شدت پیدا کرد در این اواخر گاه خون جریان مى یافت.
عصاره هماملیس و مارودند (شاه بلوط) چندان تأثیرى نمىکردند.
کلسیم و دیگر داروهاى مقوى زیاد استفاده مىکرد.
تقریبا دو سال پیش جوش در اطراف نشست او پیدا شد
که با خارش زیاد همراه بود. گاهى این خارش طاقت فرسا مىگردید.
چند بار به معالجه پرداخت و باز بواسطه کثافت خون عود مى کرد.
در نتیجه عصبانیت شدید دگمه بواسیر و مقعد بیرون مىآمد.
مجبور مىشد آن را داخل کند و بازبیرون زده مى شد و این حال آنقدر تکرار مى گردید
که او ناچار به خوابیدن بصورت طاقباز مىشد.
گاه در ساعات معینى در روز و یا حتی در ساعات غیر معین
دگمه حمله وار بیرون مى آمد و وقتى این ناراحتى حمله وار بر او عارض مى شد
حتى بصورت طاقباز نیز رفع آن نمى گردید تا آنکه حمله تمام شود.
گاه در رختخواب نیز همین حالت رخ مىداد. ترشح زیاد داشت.
آبى کثیف همیشه شلوار او را آلوده مىکرد.
برخى اوقات ریزش این آب تا روى زانو و مچ پا هم مىرسید.
کمى مدفوع نیز بطور بى اراده و بى خبر خارج مىشد و اغلب شلوار او را آلوده مى نمود.
غذاى بیمار بدرستى نمى گذشت. خستگى هم روز به روز بیشتر مى شد.
حتى بجائى رسیده بود که در اواخر شب توان آن را نداشت تا پا را روى پاى دیگر گذارد.
چون این عمل موجب درد و خستگى و ناراحتى مىشد
صبح ها بسختى از رختخواب برمى خاست.
همه قواى جسمى و روحى او خراب گشته و فراموشى هم مزید بر علت گشته بود.
یادآورى شود که هرگونه داروئى را خورده و هر دستورى را نیز انجام داده بود.
خلاصه میزان خستگى او بحدى رسیده بود که از راه رفتن هراس داشت.
زیرا علاوه بر خروج مقعد، در اثر خستگى قلب به تپش مى افتاد
و پاها یاراى حرکت نداشتند. آمپول کلسیم کامپولون و غیره تزریق کرده بود
که همه اثرى موقتى و نسبتا کم داشتند. چشم ها کم سو و قدرت تکلم کم گشته بود.
ازاین رو در مباحثات زود حق را بدیگرى مى داد تا آسوده شود.
فرسودگى او بحدى بود که هیچ امیدى به حیات خود نداشت.
بواسطه وجود خارش در اطراف نشست از عمل جراحى گریزان بود
زیرا مى ترسید در اثر تحریک اگزما عمل بى نتیجه و بدتر شود.
در بیمار این حال خستگى و گریز از مباحثه
از حوالى بیست سال پیش آغاز شده بود منتهى بتدریج بیشتر مىشد.
سر او نیز شوره زده و پوسته پوسته مى گردید.
به این بیمار خاکشیر تجویز نمودم.
چند روزى خورد خارش و اگزما کم و رو به زوال گذاشت
و پس از دو هفته خوب شد. بر روشنایى چشمان افزوده گردید. پاها قوت گرفتند.
میل به کار زیاد شد. بواسیر هم رو به زوال و خوبى گذاشت.
مقعد کمتر بیرون مى آمد.
مى توانست حدود چند صد متر راه برود بدون آنکه مقعد بیرون زده شود.
فقط در اثر راهپیمایى زیاد و خستگى این ناراحتى بروز مى نمود.
ضمنا از این پس نشست او تنها گاهى بطور حمله وار بیرون مى آمد
و چون آن را بدرون مى کرد باز عمل تکرار مى شد.
تا یک ساعت این وضع ادامه مى یافت و بعد رفع مى گشت.
گاهى در ساعات معین یا غیر معینى در روز در حالت نشسته نشست
حمله وار بیرون مىزد و این عارضه حتى در وضعیت خواب
و درازکش نیز روى مى داد تا اینکه کم کم کاهش یافته
و از بین رفت تألمات و هیجانات عصبى موجب بروز آن مىشد.
در اثر خوردن خاکشیر حال بیمار رو بخوبى گذاشت.
تا بدین حد که دو سه کیلومتر پیاده روى مى کرد بدون آنکه احساس خروج مقعد نماید
و این بهبودى باز هم بیشتر شد. تنها بعد از تخلیه، مقعد بیرون مى آمد
و اگر آن را بدرون مى کرد مجددا بیرون زده مىشد.
بالاخره معلوم گردید بسبب آن است که تخلیه روده بطور کامل انجام نگرفته
و مقدارى از مدفوع در راست روده هنوز بجاى مانده است.
بنابراین با عمل کامل تخلیه و پاک شدن روده ها این ناراحتى دیگر بر او عارض نمى شد.
روزهاى دیگر که مقعد بیرون مى آمد متوجه مىشد که تخلیه ناقص صورت گرفته.
لذا دوباره به تخلیه کامل مى پرداخت و دیگر مقعد بیرون زده نمى شد
و مىتوانست راه زیاد هم برود.
خلاصه با پیروى از دستورى که دادم یعنى همین خاکشیر از خطر نجات یافت.
منتهى باید روزى دوبار در ساعات معین و هربار نزدیک 20 دقیقه به تخلیه بپردازد
تا روده کاملا پاک و دست آخر بصورت رقیق و آبکى کار کند آنگاه برخیزد.
بیمار اظهار مىدارد با خوردن خاکشیر مقدار مدفوع از گذشته بیشتر شده
و آسان تر دفع مىگردد ضمنا گاهى رنگ آن تماما به تیرگى و سیاهى مى گراید.
توضیح آنکه چندین نفر دیگر نیز طبق همین دستور رفتار مىکردند
و همین نتایج را گرفتند. حتى در یک کودک نیز همین اثرات دیده شده است.
بیمار مذکور با استفاده از خاکشیر نه تنها جهاز هاضمه
بلکه ناراحتى هاى دیگر اعضایش نیز رو به خوبى گذاردند.
بر وزن بدن او هم افزوده گردید. چربى در بدن پیدا شد.
روحا بعکس سابق خوشبین شد. مهمتر از همه اینکه بینى او بهبود یافت.
دیگر زکام نمىشود.
بواسطه ورم بینى خلفى که خلط از راه حلق به درون دهان وارد مى شده
اینک دیگر ترشح و نمى بوجود نمى آید.
با آنکه اغلب با بیماران مبتلا به گریپ معاشر است دچار بدان نگردیده است.
دیگر آنکه هرگاه آفتاب به سر و روى او مى تابید
سردرد مختصرى با حالت تهوع و زکام خفیف و دهان دره و خمیازه بر او عارض مى گشت.
ازاین رو همیشه سر و گردنش را از تابش خورشید دور نگه میداشت.
این تأثیر نیز خیلى کاهش یافت.
همچنین گاهى از دود چپق و سیگار سردرد مى گرفت
مخصوصا در حمام یا پس از خروج از حمام که این حالت نیز تخفیف زیاد یافت.
بیمار اظهار داشت با وجود بهبودى زیاد چنا نچه یک دفعه سخت عصبانى شوم
مقعد بیرون مى زند. پس از چند ساعتى استراحت موقوف مى شود.
او متوجه شده است که پس ازعمل تخلیه اگر یک ساعتى راه نرود
تا مقعد کاملا بحال عادى و نخستین خود برگردد آنگاه به راهپیمایى بپردازد
دیگر مقعد بیرون نمىزند. بیمار مىگوید هروقت خستگى ام زیاد
و یا سخت عصبانى شوم و یا دچار کسالت مزاجى گردم
نشست اندکى بیرون آمده با یکبار داخل کردن آن
و اندکى استراحت ناراحتى برطرف مى گردد.آنچه بر او مسلم شده این است
که عصبانیت، خستگى و کسالت نخست متوجه این نقطه ضعیف شده
و سپس اثرات دیگر آن از قبیل خستگى و صداع و زکام در بدن پدیدار مىگردد.
چند روزى معجون اذاراقى به او دادم.
بواسطه ترکیبات خود دفع سردى موضعى و سستى نمود.
چند تن از بیمارانم اظهار مى داشتند که مبتلا به سقوط مقعد شده
و عمل جراحى نموده بودند. بعد از چهار ماه و بیشتر ناراحتى عود کرده و گرفتار بودند.
در آن زمان چون من این آزمایش را ننموده بودم،
لذا شیافى از عصاره بلادن و ژوسکیام و بتائیک و امثال آن مى دادم
که خیلى مؤثر واقع مى شد.
اما قاطع نبود و جنبه موقتى داشت.
همچنین بیشتر داروهاى مقوى چون عصاره جگر و غیره
بصورت خوراکى یا تزریق بکار مى بردم.
به بیمار دستور دادم هروقت مقعد بیرون آمد فورا به مطب بیاید. رفتار نمود.
در معاینه فقط یک دگمه بواسیر بیرون بود
ونشست بعکس سابق بحال عادى بود و دیگر بیرون نمى آمد.
بیمار اظهار مى دارد مدتى است همه روزه صبحها پس از صرف ناشتائى
بقدر دو تا سه مثقال خاکشیر را در قنداغ ریخته مىخورد.
بعد از نیم ساعت چند آروغ مىزند. متوجه مى شود که معده اندکى گرم شده
و بکار افتاده است. حس نشاط در خود مى نماید.
علت آنست که خاکشیر معده را گرم و ترشحات طبیعى آن را افزایش مى دهد.
در اثر استفاده از خاکشیر خون بواسیر اندک اندک کاهش یافته و بکلى قطع گردیده است.
پس از یکى دو ماه سر رگى باز مى شود.
قدرى خون سیاه و غلیظ هنگام اجابت خارج مىگردد که مدت آن از 24 ساعت تجاوز نمى کند.
این خون آنقدر تیره است که بدان ماند دوده در آن ریخته اند.
بیمار مى گوید رگها و دگمه نسبتا کوچک و جدار آن کلفت شدهاند
و دیگر ترشح خون و آب مایع لزجى که سابقا وجود داشت ندارد
وبحال عادى برگشت نموده است. اکنون تشنجى در راست روده دارد
و در نتیجه خروج مدفوع اندک اندک و مدت چند دقیقه طول مىکشد تا کاملا تخلیه شود.
گاهى اگر بواسطه کارهاى فورى و یا پیش امدى موفق به تخلیه کامل نگردد
در این حال مقدارى مدفوع در سیگموئید و یا قسمت بالاى راست روده مى ماند.
او هم خود را شسته و بسر کار مىرود.
پس از مدتى (در عرض چند دقیقه تا یک ساعت متناسب با حرکات) رفع تشنج شده
مقدارى از مدفوع داخل در راست روده مى شود و موجب انقباض سخت آن مى گردد.
در نتیجه این فشار جریان خون در رگهاى بواسیرى دشوار مى گردد.
دگمه بواسیر بیرون مى آید و اگر بدرون زده شود بدفعات خروج مى کند.
تنها راه علاج تخلیه کامل مزاج مى باشد.
پس از آن وضع بحال عادى برمى گردد و مقعد دیگر بیرون نمى زند.
کم کم بهبودى در وضع بیمار بیشتر گردید بحدى
که اگر بواسطه تخلیه ناقص دگمه بواسیر بطریقى که گذشت بیرون مى آمد
با داخل نمودن آن دیگر بیرون نمى آمد.
مدتى بود که خاکشیر را ترک کرده
ماهى شور و بعضى از خوراکهاى مولد سودا مىخورد.
در نتیجه برخى از حالات سابق بروز کرده است.
بعد از مدتى دغدغه و خارش رگ بواسیر باز شده
این بار خون آن قرمز رنگ و چون جاى نیشتر اندکى برش داشت.
دوباره به خوردن خاکشیر مبادرت ورزید
پس از دو روز خون بند آمد و کم کم حالت عادى بازگشت کرد.
تقریبا پس از دو ماه یکبار بدون مقدمه در توالت سر رگ باز شده
بقدر چند مثقال خون سیاه غلیظ دفع گردید
که شبیه مایع آغشته به دوده و خاکستر بود.
همان دم نیز بند آمد. سپس مزاج بدون خونریزى تخلیه شد.
روز دیگر هم باز بهمین طریق مقدارى خون آمد و سپس بکلى بند آمد.
در اثر استفاده از خاکشیر دگمه هاى بواسیر کوچک شدند و جدار رگها کلفت تر گشتند.
نتیجه قابل توجه آنکه خاکشیر سموم بدن و اخلاط فاسد را هرچند یکبار مانند
مایع خاکسترى آغشته بدوده دفع کرده
و مانع بروز عوارض سوء مزاجى از قبیل کمردرد و غیره مىشود.
***
دخترى پدرش به صداع ارثى مبتلا بود.
نزدیک دو سال پیش به درد معده شدیدى دچار شد
که هر ماه یا فاصله زمانى بیشتر یکباره حمله وار بروز مىکرد و چند ساعتى طول مىکشید.
درد با التهاب و اضطراب همراه بود و او را فوق العاده رنجور و تکیده کرده بود.
هر بار که بروز مىکرد از بار گذشته شدیدتر و هیجان آورتر و طولانى تر بود.
بیمار معالجات زیادى کرده طبق دستور متخصصان معده رفتار نموده
و برنامه غذایى مخصوص و پرهیز را رعایت مى نمود.
حالش بدتر و خطرناک تر شده بود.
امتجان رادیوسکپى و رادیوگرافى از معده او نزد
آقاى دکتر رضا نور بعمل آمد هیچگونه عیب و علتى نیافتند.
بیمارى نیز هربار سختتر از سابق بروز مىکرد و مدتش طولانىتر مى شد.
حتى از سى ساعت هم تجاوز کرده بود.
استفراغ بیمار، غذایى، صفرایى و مخاطى بود.
پس از شش ماه دوباره تهیه عکس و امتحان رادیوگرافى
نزد آقاى دکتر فرهاد نمود. باز هیچگونه نقص و عیب و علتى در معده نیافتند.
در این مدت هیچ دارویى در او مفید واقع نشد.
حتى در موقع حمله مسکنات هم موثر واقع نمى شدند
کمکم حمله شبیه هیسترى با حالت شهیق و زفیر صدادار و التهاب شدید همراه شده بود.
بیم خطر مىرفت. نگارنده متوجه شدم این بیمارى بدون زخم
و علت که حمله وار بروز مىکند شاید همان صداع ارثى باشد
که ماده بیمارى یورش و انتصاب به معده مى نماید.
.در اعقاب نقرسى ها ماده سمى متوجه معده و در تبار روماتیسمى ها متوجه روده مىگردد
بدین سبب تصمیم گرفتم درمان سوء مزاجىها را درباره او اعمال نماید
چون در سوء مزاجى ها آزمایشهاى بسیارى در مورد خاکشیر کرده ام،
لذا برخى از آنها را در زیر مى نگارم:
1- به چند تن از بیماران که از دودمان سوء مزاجى بودند
و دچار جوش ها و دمل شده بودند و ناراحتى آنها بیش از دو ماه بدرازا انجامیده بود
خاکشیر تجویز نمودم. پس از چند روز استفاده از آن رفته رفته
دمل ها و جوش ها کم شده و چندى بعد برطرف گردیدند.
2- چند نفر که بجوش صورت دچار شده بودند با خوردن خاکشیر بهبودى تام یافتند.
3- در بعضى از اقسام کهیر نتیجه رضایت بخش داده
و از حملات آن کاسته شده و دفعات بعد هم که بروز کرده خیلى خفیف بوده
و در برخى موارد نیز بکلى برطرف گردیده است.
استفاده کنندگان از خاکشیر نیم ساعت قبل از غذا یک قاشق سوپخورى از آن را مى خوردند.
4- در پارهاى از بیماران که عدم سازش نسبت به برخى از خوراکی ها دارند
با خوردن خاکشیر نیم ساعت قبل از غذا نتیجه مطلوب حاصل گردیده
و رفع عوارض شده است.
5- در دل دردهاى شدید جوشیده گرم آن با شکر سرخ
ملین طبع و مسکن و برطرف کننده درد است.
6- خاکشیر یخ مال شکم را جمع مىکند و بازدارنده شکم روى است.
با آب سرد هم همین اثر را دارد.
7- شخصى که دچار اسهال بود
و روزى هفت الى هشت بار معدهاش اجابت مىکرد با تجویز خاکشیر
بمدت چند روز بهبودى یافت. بعدها در دیگران نیز همین اثر را دیدم.
8- خاکشیر زکام را بسیار کم کرده و از ترشحات بینى مى کاهد.
سردردهایى که بهنگام زکام پدیدار مىگردند
در نتیجه ادامه در خوردن خاکشیر کم شده و بتدریج برطرف گردیده است.
بدان ماند که ماده سمى در موقع بروز گریپ متوجه سر مى شده ولى
با ادامه در استفاده از خاکشیر پس از مدتى آن ماده از بین رفته است.
9- خاکشیر کوبیده با شکر در دفع ورم لوزتین بیمارانى که از تبار سوء مزاجىها هستند
بسیار مفید و گاه قاطع است.
10- خاکشیر خشکى دهان را برطرف و لینت مىدهد.
11- خاکشیر از تهاجم خون بواسیر مى کاهد و آن را بسیار کم و منظم مىکند.
بنحوى که هرچند ماه یکبار بمقدار بسیار کم خون دفع مىشود
و مدت آن از چند ساعت تا یک شبانه روز است.
این خون بسیار غلیظ و سیاه مىباشد. بعلت آنکه" گرم و تر"(3) است
مخصوصا در معدههاى" سرد و خشک" ایجاد اشتها مى نماید.
همچنین در برخى ترشى معده را دفع مىکند.
13- در غدد درونىEndocrine اثر خوبى دارد و فعالیت آنها را موجب مىگردد.
در روى سایر اعضاى مترشحه نظیر کبد و کلیه نیز بسیار مؤثر است.
خاکشیر در دفع پوسته و شوره سر بى نظیر مىباشد.
14- خاکشیر در بسیارى از عوارض ناشى از سوء مزاج مؤثر و مفید بوده
و گاه بکلى رفع عارضه (اگزما، دل درد و کمردرد و غیره) مىنماید.
15- خاکشیر گاه دفع اسهال مىکند.
16- خاکشیر بهار جوانى را طولانى تر مى نماید.
17- بنابه آزمایش شخصى این دارو بهترین در دفع سودا (اگزما) و تصفیه خون است.
18- خاکشیر بسیارى از دردهاى مفصلى و حتى موضعى را معالجه نموده
و مقوى قلب مى باشد.
بالاخره با توجه به جهات و دلایل فوق به بیمار یادشده خاکشیر تجویز نمودم،
که هم هروزه مقدارى از آن را در قندداغ مى ریخت و میل مى کرد.
پس از چند روزى که حمله کذایى بروز کرد هم خفیف شده بود
و هم از مدتش کاسته گردیده بود. همین امر باعث تشویق من گردید.
این دستور مدتى پىگیرى شد. بیمارى بکلى مرتفع و بیمار درمان گردید.
و دیگر نیز بیمارى او بازگشت ننمود.
گو آنکه چند ماه بعد به دل دردى مبتلا شد ولى آن درد نبود
بلکه دل درد ناشى از غذا بود که زود برطرف گردید.
***
در تاریخ 27/ 7/ 26 آقاى عباس م.
49 ساله بمنظور درمان سودا (اگزما) انگشتان به مطب مراجعه نمود.
از بیماری هاى پدر و مادر اطلاعى نداشت.
در کودکى نیز به بیمارى مهمى دچار نگردیده بود.
فقط در سى سال پیش به حصبه مبتلا گشته بود. ده سال است متأهل شده
ولى هنوز فرزندى ندارد.
اظهار داشت از 12 سال پیش سوداى خشک و آبدار
در انگشتان هر دو دستش بروز کرده.
گاه رو به بهبودى نهاده و یا بکلى خوب شده
اما سال دیگر باز عود مى نموده. امسال این
ناراحتى شدت یافته و مدت یک ماه است که بسیار شدید شده است.
در معاینه، کبد کمى بزرگ و متورم و سپرز هم بهمین نسبت بزرگ بود.
آثار نوبه مزمن در ایشان مشهود مىنمود.
روده ها نیز بطور کامل کار نمى کردند.
در آزمایش ادرار چیز مهمى نشان داده نمى شد.
در آزمایش خون نیز مقدار اوره 51 سانتى گرم بود.
درمان:
دستور داده شد از داروهاى زیر میل نماید:
1- پوست بید، ریشه کاسنى، اصل السوس (همه روزه) (4)
2- تخم گشنیز 2 ل، (شیره کشیده شود)
3- خاکشیر (بصورت قند داغ)
یک هفته بدین روش رفتار شد. در مراجعه بعدى کبد کوچکتر شده
روده ها نرم و مدفوع بیشتر دفع مىگردید. رنگ سیماى او روشن تر شده بود.
بثورات اگزما رو به زوال و خشکى نهادند. دارو تجدید شد.
در تاریخ 7/ 8/ 26 جوشها و تاولهاى کوچک بکلى مرتفع گردیدند.
دیگر خارشى نداشت.
فقط لاى یکى از انگشتان روز گذشته مختصر خارش و جوش خیلى کوچک
و بىاهمیتى بروز کرده بود ...که قابل توجه نبود.
حال روحى بواسطه دفع سموم بهتر گردیده بود.
دفع مدفوع نسبتا زیادتر شده، اشتها بیشتر و هضم غذا سبک تر و راحت تر گردیده بود.
دستور دادم چندى طبق دستور رفتار کند تا بیمارى عود نکند.
خاکشیر، بثورات ارزنى شکلى را که در بدن پدیدار مىگردند
و ناشى از عدم کفایت کبد بوده و بدون چرک مىباشند رفع مىنماید.
این دارو در برخى براى جلوگیرى و دفع کهیر فوق العاده مؤثر است
و در برخى دیگر اثر کمترى دارد. ندرتا در بعضى اشخاص بى اثر است.
البته در مورد اخیر ممکن است سبب از کرم معده باشد
و یا از کانون دیگرى چون عدم کفایت غدد و غیره.
مبتلایان به کهیر اگر نیم تا یک ساعت قبل از هر غذا قدرى خاکشیر بخورند
گاه بسیار مفید واقع مىگردد. در مواردى از سوء هاضمه نیز مؤثر است.
آقاى عباس م. بیمار یادشده علاوه بر اگزما دچار دل دردى هم بود
که صبح ها درد از سمت راست روى کبد شروع مى شد
و بسمت چپ مى رفت و تمام معده را فرا مىگرفت.
شدت درد در معده بود پس از یکى دو ساعت تخفیف مى یافت و رفع مى شد.
عصرها تقریبا حدود پنج بعد از ظهر مجددا درد بروز مىکرد.
بیمار مدت شش ماه بدین حال بود.
در این مدت معالجاتى نزد متخصصان معده و اعصاب نمود سودى نداشت.
فقط با خوردن خاکشیر وجوشاندههاى فوق الذکر بهبودى یافت.
در سال 1338 آقاى عباس م.
را دیدم از اثرات معالجه رضایت بسیار داشت.
بکلى رفع ناراحتى شده بود. اغلب روزها خاکشیر و جوشانده هاى تجویز شده را مىخورد.
***
نظر به اینکه در جلوگیرى از خونریزى بواسیر و کوچک نمودن
دگمه هاى آن اثر خوبى از خاکشیر دیدم
بر آن شدم آزمایشى نیز درباره بیمارى دوالى (واریس) بنمایم:
جوانى از دودمان سوء مزاج (پدر به صداع ارثى و مادر به درد مفاصل مبتلا بود)
دچار به بیمارى واریس شده بود. رفته رفته اتساع رگ ها زیادتر مى گردیدند.
مجبور شده بود مچ پیچ ببندد تا از پیشرفت آن جلوگیرى نماید.
اندکى پیاده روى او را زیاد از حد خسته و کسل مى نمود.
چون بیمارى او را نوعى سوء مزاج ارثى تشخیص دادم لذا خاکشیر را تجویز نمودم.
طبق دستور رفتار نمود پس از چند ماه پاهاى او را معاینه کردم
رگ هاى واریس کوچک و تنگتر شده و تحلیل رفته بودند.
با آنکه خیلى پیاده روى مىکرد مچ پیچ نمىبست و شکایتى نداشت.
***
در چند بیمار دیگر که در نتیجه سوء مزاج ارثى به واریس مبتلا گردیده بودند
نیز تجویز خاکشیر نمودم. نتایج بسیار رضایت بخش بود.
بانوانى که از دودمان سوء مزاج ارثى بودند
وشکایت از سیلان ابیض (ترشح سفید زنانه) داشتند
با خوردن خاکشیر آثار بهبودى زیادى در خود یافتند.
خاکشیر چون تصفیه خون و دفع سودا مىکند
ازاین رو در جلوگیرى از بروز درد مفاصل بسى مفید است.
............
پ . ن
1 دیدان همان کرم روده هاست
2 صداع همان سردرد است
3 خاکشیر دوم گرم و اول تر است
4 وزن ها همه به صورت مثقال هست
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.