حکایت حکیم زکریای رازی و دیوانه
شنبه مهر ۷ ۱۳۹۷، ۱۷:۳۰
/
بازدید : ۴۳۱
به نام خدا
حکیم محمد بن زکریا رازی رحمه الله می آمد با شاگردان خویش . دیوانه ای پیش
ایشان اوفتاد ، در هیچ کس ننگریست مگر در محمد بن زکریا و نیک در او نگاه
کرد و در روی او بخندید.
محمد بن زکریا باز خانه آمد و مطبوخ افتیمون بفرمود پختن و خوردن . شاگردان گفتند که : چرا مطبوخ خوردی ؟
گفت : از بهر
خنده آن دیوانه که تا وی از جمله سودای، جز با من ندید و با من نخندید
چه گفته اند : کل طایر بطیر مع شکله
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.